پیادهروی «سقف انگلستان» در پنینز؛ تجربهای بر فراز جهان
روی علفزارهای لانگلی، باد شدیدتری میوزد. بوتههایی که زیر پاهایم هستند، جاده باستانی «میدن وی» را پوشاندهاند، که شاید مرتفعترین مسیر رومی در بریتانیا باشد. اما حس نزدیکی به آسمان، که امروز خاکستری تیره است، همچنان مثل ۲۰۰۰ سال پیش ملموس است. به سمت شمال، رنگینکمانی در افق کشیده شده و تمام وسعت آن از این ارتفاعات به خوبی دیده میشود. با هر قدمی که در این باد شدید برمیدارم، احساس میکنم در اوج دنیا قدم میزنم؛ که البته کاملاً هم مناسب است، چون دارم «مسیر سقف انگلستان» را دنبال میکنم.
این مسیر ۱۸۸ مایلی که برای چند روز پیادهروی طراحی شده، توسط تیم «مناظر ملی شمال پنینز» ایجاد شده و در ماه سپتامبر افتتاح شد. این مسیر از گذرگاههای مرتفع و برخی از مشهورترین نقاط شمال پنینز، از جمله «های فـورس»، «کراس فل»، «های کاپ نیک» و «نه استاندارد» عبور میکند. هدف از این راهپیمایی، معرفی این گوشه از کشور است که گاهی نادیده گرفته میشود.
شین هریس، مسئول پروژه، در ملاقاتی پس از پیادهرویام میگوید: «برای خیلیها، این منطقه یک نقطه خالی روی نقشه است؛ ناحیهای بزرگ بین دیوار هادریان و درههای یورکشایر که اصلاً آن را نمیشناسند. شمال پنینز یک چشمانداز تاریخی و پر جنب و جوش و یک ژئوپارک جهانی یونسکو است. این مسیر برای معرفی آن به افراد بیشتری طراحی شده است.»
این مسیر که از اپلبی-این-وستمورلند شروع شده و به آنجا ختم میشود، از میان مراتع، دشتها و کنارههای رودخانههای دره «کانتی دورام»، «کامبریا» و «نورثامبرلند» عبور میکند. این مسیر ۱۴ مرحله دارد که میتوانند به صورت پیادهرویهای روزانه یا یک سفر طولانیتر اجرا شوند و با حمل و نقل عمومی نیز در ارتباط هستند. بیشتر مراحل بین یک شهر یا روستا قرار دارند، بنابراین در پایان روز پیادهروی در مناطقی نسبتاً دورافتاده، مکانی برای اقامت وجود دارد.
پیادهروها از دشتهای مرتفع شمال پنینز عبور میکنند. عکاس: کارل جویس
من در حال پیمودن یک بخش ۵۰ مایلی در کمی بیش از سه روز هستم، از «آلستون» در کامبریا، تا «ادموندبایر» در کانتی دورام، از طریق «هالتویستل»، «آلندیل» و «بلانچلند»، همه در نورثامبرلند. آلستون، که به عنوان مرتفعترین شهر بازاری انگلستان شناخته میشود، یکی از زیباترینها نیز هست، با مغازههای مستقل، کافهها و (از این ماه) یک بار کوچک نوشیدنی، «والترز». همچنین میزبان «هاستل آلستون» است که اخیراً بازسازی شده است (تختهای خوابگاهی از ۳۰ پوند، اتاقهای خصوصی از ۴۰ پوند برای هر نفر). این هاستل دو سال پیش توسط مت آستین و شریک زندگیاش کلیر اداره میشود که هدفشان ارائه تجربهای خانگی است، از جمله وعدههای غذایی خانگی و خوشامدگویی از طرف پاپی، توله سگ.
جنگل «آلن بنکس» در پاییز خیرهکننده است، با دره عمیق رودخانهاش که با رنگهای برنز، مس و طلا میدرخشد.
مسیر «پنین وِی» درست پشت ساختمان میگذرد – که یکی از چندین مسیر طولانی است که «مسیر سقف انگلستان» در طول مسیر با آن تلاقی میکند – و من صبح روز بعد آن را دنبال میکنم. پناهگاه درختان بلوط آلستون را ترک میکنم و به سمت «لانگلی کامن» میروم. موجی از باران میآید و منظره را خاکستری میکند و من برای رسیدن به «گیلدردیل برن» عجله میکنم و از کامبریا وارد نورثامبرلند میشوم.
کمی جلوتر، دیوارهای خاکی «اپیاکوم»، قلعهای رومی، از میان باران ظاهر میشوند. من به سرعت به «نوک فارم شاپ» در نزدیکی انحراف میدهم تا یک قهوه گرم بخورم. باران که کم میشود، دوباره به مسیرم ادامه میدهم و دیوارها و جویبارهای سنگی را دنبال میکنم تا به «اسلاگفورد» برسم، در امتداد یک رودخانه پهن و بلند با رنگ ویسکی.
آلستون در کامبریا گفته میشود که مرتفعترین شهر بازاری بریتانیا است. عکاس: کارل جویس
رستوران «کرکاستایل این» در نزدیکی است، اما مسیر من به سمت دیگر است، از میان مزارع یونجه و دشتها به سمت کنارههای رود «ساوت تاین»، جایی که بنای گوتیک «فدرستون کستل» در میان مه دیده میشود. با دنبال کردن رودخانه به سمت «هالتویستل»، وقتی میرسم آنقدر خیس هستم که انگار در آن شنا کردهام.
صاحب «اولد اسکول هاوس بی اند بی» (اتاقهای دوقلو از ۱۲۰ پوند با صبحانه) میگوید: «وای، چقدر خیس شدی!» او لباسهای ضدآبم را به اتاق خشککن و چکمههایم را به خشککن میبرد. کیت میگوید: «علاوه بر این مسیر جدید، ما در «پنین وِی»، «مسیر دیوار هادریان» و «لندس اند تا جان او گروتس» نیز هستیم، بنابراین به پیادهروها عادت داریم.»
یک فلاسک چای باز میکنم و جفتک زدن خرگوشها را در میان شبنم تماشا میکنم. متوجه میشوم که کاملاً تنها هستم و از آن لذت میبرم.
صبح روز بعد، پشت میز صبحانه با چینی استخوان و گرانولای مخصوص خانه، همسرش ایان، شاکشوکا خوشمزهای به من میدهد. بیرون روشن است و بیشتر مسیر صبحگاهی در جادههای روستایی است. بعد از «هالتویستل»، از خانههای سنگی زیبا، باغهای پر از گل و نمایان شدن «آنتَنک هال» میگذرم. روی یک بلندی، یک فلاسک چای باز میکنم و خرگوشهایی را که در میان شبنم میجهند تماشا میکنم. متوجه میشوم که کاملاً تنها هستم و از آن لذت میبرم.
پس از گذشتن از «ویلیاموتسویک کستل»، به «بلتینگهام» زیبا میرسم. با دنبال کردن یکی از تابلوهای بنفش مسیر، پایین میروم و وارد «آلن بنکس» میشوم. این جنگل که از سال ۱۹۴۲ توسط «ناتینگهام تراست» نگهداری میشود، در پاییز خیرهکننده است و دره رودخانهاش با رنگهای برنز، مس و طلا میدرخشد.
رودخانه آلن. عکاس: کلیویو/الامی
پس از خروج از جنگل، به یک دشت وسیع مرتفع میرسم که چمنهای مایلش در باد موج میزنند. چند مایل دیگر تا «آلندیل» مانده است. این منطقه که در گذشته معدن سرب بوده، پس از بسته شدن آخرین معادن، در دوران ادواردین به گردشگری روی آورده است. من در «لویـِن هاوس» اقامت دارم، یک pub در میدان بازار با دو اتاق مهمان تازه بازسازی شده (سوئیت از ۱۲۰ پوند فقط اتاق). هر سال نو، مردم محلی بشکههای قیر شعلهور را روی سرشان حمل میکنند، اما امشب ساکت است. دیو، صاحب مهمانخانه، به من خوشامد میگوید و شریک زندگیاش مورین، کاسهای سوپ سبزیجات گرم برایم میآورد.
با دود بلند شده از دودکشها و درهایی به رنگ بنفش مخصوص، «بلانچلند» شبیه یک سراب به نظر میرسد.
صبح روز بعد، پنجره را باز میکنم و منظره وسیعی از میدان را میبینم... و ابرهای تیره بیشتر. طوفان پیشبینی شده است و اگر میخواهم از آن پیشی بگیرم، باید سریع باشم. به سرعت به سمت دشتهای مرتفع بالای شهر میروم، و باعث پرواز کبکها میشوم. به سمت «ویـتـلی میل» و سپس جنگل «سـلـی» پایین میروم. اینجا یک سربالایی طولانی است، از میان درختان کاج اسکاتلندی و صنوبر آبی که زیستگاه سنجابهای قرمز هستند. در بالای تپه، مسیر مرا به سمت علفزارهای پوشیده از خار در «بلانچلند مور» هدایت میکند. منظره تا سد «دروِنت» ادامه دارد، اما آسمان غمگین، سنگین و نزدیک است، بنابراین من عجله میکنم.
ابرها نمیبارند و من هنوز خشک هستم که وارد «بلانچلند» میشوم، مجموعهای از ساختمانهای سنگی ظریف در درهای کوچک. این روستا در قرن هجدهم از بقایای یک صومعه قرون وسطایی ساخته شده است و با دود بلند شده از دودکشها و درهایی به رنگ بنفش مخصوص، شبیه یک سراب به نظر میرسد. آنچه زمانی مهمانخانه صومعه بود، اکنون هتلی به نام «لرد کرو آرمز» است (اتاقهای دو نفره از ۲۰۵ پوند با صبحانه)، و وقتی قفل در قدیمی آن را باز میکنم، احساس میکنم وارد دنیای دیگری شدهام.
هتل «لرد کرو آرمز» در مهمانخانه سابق صومعه واقع شده است.
در اتاقم، کلوچه خانگی در شیشه و شیر تازه کنار کتری دارم؛ در طبقه پایین یک شومینه بزرگ باز وجود دارد. بعد از شام در رستوران – گوشت گوزن بریان شده نرم با کلم پیچ خانگی – به آسمان طوفانزدایی شده نگاه میکنم و با انبوهی از ستارههای روشن پاداش میگیرم: هیچ چراغ خیابانی در بلانچلند وجود ندارد، و این منطقه یکی از تاریکترین آسمانها را در کشور دارد.
از اینجا، کمی بیش از پنج مایل تا «ادموندبایر» مانده است. باد شدیدی میوزد وقتی مسیر را در «باکشات فل» دنبال میکنم، اما طلوع خورشید رنگ را به سرزمین بازگردانده است. از یک بلندی در دشت، به ۳۶۰ درجه از رنگ بنفش، بوتههای خار و تخته سنگ نگاه میکنم و متوجه میشوم که داشتم «شمال پنینز» را کاملاً اشتباه میرفتم. ممکن است در طول مسیر تاریخ و زیبایی وحشی وجود داشته باشد، اما این یک پیادهروی برای بالا نگریستن است، نه پایین – به آسمان همیشه در حال تغییر رنگینکمانها، ابرهای طوفانی، طلوعها و ستارهها در سقف انگلستان.
این پیادهروی توسط «مناظر ملی شمال پنینز» سازماندهی شده است. اطلاعات بیشتر در roofofenglandwalk.org.uk
سفرنامه:
مطالب مرتبط
رواج سفرهای انفرادی زنان؛ تجربههای تازه در راه است
سفر انفرادی بانوان، به ویژه مسن، در حال رشد است؛ آن ها با غلبه بر چالش ها مانند هزینه های بالاتر و ترس های اولیه، به دنبال تجربه شخصی، استقلال و کشف ج...
نیوکی هیوا: سفری به سرزمین مردان
سفر به نیوکی هیوا، دومین جزیره بزرگ پلی نزی فرانسه؛ جایی که طبیعت بکر و فرهنگ اصیل بر تکنولوژی پیروز است. اگر به دنبال دوری از هیاهوی دیجیتال و تجربه...
سفر جاده ای؛ شرق تا غرب آمریکا
برای بسیاری "امریکا[1]" کشور رویاها و موفقیت ها است (American Dream)، اما برای ما دوست داران سفر و طبیعت، آمریکا کشوری است با تنوع آب و هوایی، تنوع خر...