گشتوگذار در بوداپست: از جاذبههای تاریخی تا چشمههای آبگرم
بوداپست - پس از یک هفته سفر با کشتی کروز ویکینگ گالویگ بر روی دانوب و چشیدن طعم بازارهای کریسمس آلمان و اتریش، به پاریس شرق، یعنی بوداپست رسیدیم.
در اینجا، برنامه بازدید روزانه از بازار کریسمس را کنار گذاشتم و به جای آن، یک تور ساحلی تمامروز را با شرکت کِنزینگتون، یک تورآپراتور لوکس که افزایش چشمگیری در تورهای ساحلی خود گزارش داده، آغاز کردم.پس از صحبت با کارشناس کروز این شرکت، سوزان مرکوریو، خواستههایم را مطرح کردم: میخواستم درباره تاریخ شهر بیاموزم، از غذاهای محلی لذت ببرم و روزم را در حمامهای معروف شهر به پایان برسانم.
مدتی پس از آن تماس اولیه، مرکوریو برنامهای را تنظیم کرد که شامل فهرست خواستههایم بود و برنامه فشرده من را نیز در نظر گرفته بود؛ کشتی قرار بود حدود ساعت ۹ صبح به بوداپست برسد، اما این زمان به دلیل ترافیک رودخانه میتوانست تغییر کند و من میخواستم به اندازهای زود برگردم که شام پایانی را از دست ندهم، زمان دقیق آن را هنوز نمیدانستم.
تمام هفته مشتاق این تجربه بودم و برای دومین بار دیدن بوداپست لحظهشماری میکردم. قبلاً در ماه مارس به پایتخت مجارستان رفته بودم و کمی ناامید بازگشته بودم، احساس میکردم به دلیل باران نمنم و دمای سرد مداوم نتوانستهام از شهر کاملاً لذت ببرم.
رانندهام، آتیلا، و راهنمای شخصیام، شاندور، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۰ صبح در جلوی کشتیام در سمت پِست شهر به من ملحق شدند. سپس گشت پیادهروی خود را در امتداد دانوب آغاز کردیم. شاندور، که از سال ۱۹۹۱ به عنوان راهنما کار کرده، به تفصیل درباره تاریخ بوداپست و مجارستان صحبت کرد و در عین حال مکانهای دیدنی را نشان میداد: قلعه بودا، پل زنجیری سِچِنی، یادبود کفشهای کنار دانوب.
او تاریخ معاصر شهر را توضیح داد، از جمله خسارات گستردهای که شهر در طول جنگ جهانی دوم متحمل شد - ۸۰ درصد شهر آسیب دید و به ویرانه تبدیل شد - و همچنین حمله شوروی به مجارستان و دهههایی که پس از آن تحت حکومت کمونیستی سپری شد تا سال ۱۹۸۹ که بلوک شرق فروپاشید.
شاندور درباره سفر صحبت کرد، که تحت حکومت شوروی تنها تحت شرایط بسیار سخت برای مجارها امکانپذیر بود، و اینکه چگونه در کودکی مجلات و بروشورهای مسافرتی میخواند تا اینکه خودش در صنعت گردشگری مشغول به کار شد. اکنون او یک راهنمای دارای مجوز برای تورهای بوداپست و میراث یهودی است. این گشت بر اساس گفتگوی ما پیش میرفت و در حالی که شاندور برای اشاره به بناهای تاریخی یا مکانهای مهم صحبتش را قطع میکرد، نظرات و موضوعات تورش را با بحث ما هماهنگ میکرد و این حس را ایجاد میکرد که طبیعی است، نه چیزی که بارها و بارها تکرار کرده باشد.
از میان شهر به سمت کافهبار مرکزی گرَند راه افتادیم، جایی که یک صبحانه سنتی مجاری در یکی از معروفترین کافههای شهر منتظرمان بود. مانند کافههای معروف وین، این رستوران تاریخی که در سال ۱۸۸۷ تأسیس شده، روزگاری پناهگاه روشنفکران مجار، به ویژه به عنوان مرکز ادبی پررونقی بوده است. در حالی که من مشغول خوردن بودم، یک نوازنده ویولن برای مهمانان مینواخت.
از آنجا، روزم را در حمامهای سِچِنی به پایان بردم، جایی که بعدازظهر را در سونا گذراندم و از استخری به استخر دیگر میرفتم - حتی با وجود سرمای دسامبر، جرأت کردم و سریع در استخر سرد شیرجه زدم. شناور بودن در استخر بزرگ روباز حیاط مرکزی حمام، که توسط چشمههای آبگرم طبیعی گرم میشد و ابرهای مهآلودی از بخار به هوا میفرستاد، به من فهماند که اصلاً از بوداپست در هوای سرد بدم نمیآید.
مطالب مرتبط
پیوست فرهنگی در پروژههای گردشگری؛ راهکاری برای حفظ هویت بومی
عباس خسروانی، سخنگوی شورای اسلامی شهر اراک، بر ضرورت پیوست فرهنگی در پروژه های گردشگری تأکید کرد. وی هشدار داد که بدون این رویکرد، ممکن است پروژه های...
گیله مرد در مسیر جنوب!
وقتی که سفر جنوبم را شروع کردم، هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم قبل از رسیدن به جنوب پایم به یکی از باشکوه ترین بناهای تاریخی باز شود، که حتی اسم ش هم تا...
گردشگری معنوی در کویر ایران
گردشگری معنوی غیرمذهبی در کویر ایران را کشف کنید. از نظریه بازسازی توجه تا سم زدایی دیجیتال و خلوت های سکوت در لوت و ریگ جن برای بازیابی معنا و درمان...