زندگی واقعی گوزن‌های شمالی؛ همراهی با مردم سامی در غرب وحشی سوئد

گزارشی از زندگی واقعی چوپانان گوزن شمالی از قوم سامی در کوهستان های سوئد. استفاده از پهپاد و فناوری در کنار سنت های دیرینه. گفت وگویی صمیمی با یک خانواده سامی درباره چالش های حفظ گ...
تبلیغات

بر فراز قله‌ای پوشیده از برف، دو مرد روی تکه‌ای گلسنگ نشسته‌اند و پشتشان به موتورهای برف‌روشان تکیه داده. لباس‌های ضخیم پنبه‌دار پوشیده‌اند و کلاه‌هایی با پوشش گوش دارند. یکی با دوربین دوچشمی دره را می‌کاود و دیگری در حال بررسی پهپادشان است. «روی آن بلندگویی داریم تا صداهای مختلف پخش کند. تصویربرداری حرارتی هم کمک می‌کند. بقیه‌اش را سگ‌ها انجام می‌دهند.» جوان‌تر از این دو، الوین، برای همه پیک‌های قهوه غلیظ می‌ریزد. «کار اصلی این فصل این است که گله را این بالا نگه داریم تا بتوانیم آن‌ها را ببینیم.» می‌گوید. «وقتی فصل زایمان شروع می‌شود، خطر از سوی خرس‌ها، ولورین‌ها و عقاب‌ها بیشتر می‌شود. باید آن‌ها را زیر نظر داشته باشیم.»

Sami Sweden

اگر پیش از رسیدن به این کوهستان در غرب سوئد، تصوری ذهنی از چوپانی گوزن شمالی داشتم، قطعاً شامل پهپاد و تصویربرداری حرارتی نبود. اما هدف این سفر همین است: دیدن سبک زندگی اصیل و کمترشناخته‌شده‌ای در اروپا که قرن‌ها سرکوب و آزار دید و سپس به سرعت به جاذبه‌های توریستی بابانوئلی تبدیل شد؛ پر از زنگ‌های سورتمه و گلدوزی‌های سنتی.

پدر الوین، پیتر، که مرا با موتور برفی خود به اینجا آورده، می‌خندد: «ما سنت‌های خودمان را داریم، اما پرورش گوزن شمالی کسب‌وکاری سخت است. از هر ابزار مدرنی که بتوانیم استفاده می‌کنیم.» و واقعاً هم یک کسب‌وکار است: گوشت گوزن شمالی در سراسر اسکاندیناوی بسیار ارزشمند است.

پیتر در دهه ۱۹۶۰ توسط پدربزرگ و مادربزرگی بزرگ شد که در چادر زندگی کرده بودند و روزگاری را به یاد می‌آوردند که استفاده از زبان سامی مجازات داشت. در قرن نوزدهم، مبلغان مسیحی به اردوگاه‌های تابستانی سامی هجوم می‌بردند، طبل‌های شمنی را می‌شکستند و کلیسا روی همان مکان‌ها می‌ساختند. چنین تاریخی زخم‌های عمیقی به جا می‌گذارد؛ هنوز هم وقتی بحث برخی جنبه‌های فرهنگ سامی پیش می‌آید، احتیاطی متفکرانه خود را نشان می‌دهد.

خوشبختانه، پیتر و همسرش هلنا این اقدام جسورانه را طراحی کرده‌اند تا توری ارائه دهند که تصویری واقعی از زندگی مدرن سامی‌ها به بازدیدکنندگان بدهد. به همراه درآمد حاصل از یک فروشگاه کوچک که صنایع‌دستی زیبایی می‌فروشد، می‌توانند هزینه‌های الوین را برای نگهبانی تمام‌وقت از گله گوزن‌ها تأمین کنند، کاری که او عاشق انجامش است. «اکثر سامی‌ها گوزن شمالی دارند، اما نمی‌توانند وقت کافی برای مراقبت از آن‌ها صرف کنند.»

پدربزرگم یک گوزن شمالی را با قطار به استکهلم می‌برد. او سال ۱۹۳۰ به این منطقه آمد و مدت‌ها اینجا در چادر زندگی کردند

گروه عظیم ۸۰۰ رأسی زیر پای ما در واقع متعلق به کل جامعه گرولشون، روستایی در استان دالارنا نزدیک مرز نروژ، است که به صورت تعاونی اداره می‌شود. هر حیوان نشان گوشی دارد که مالک قانونی آن را مشخص می‌کند. وقتی صحبت از اندازه گله می‌شود، چهره پیتر حاکی از تاسف می‌شود. «رسمی، دولت اجازه ۲۷۰۰ گوزن شمالی به ما می‌دهد، اما دانستن تعداد واقعی سخت است. ما هر سال حدود ۷۰۰ رأس را ذبح می‌کنیم، اما بیش از ۱۰٪ را به شکارچیان از دست می‌دهیم.»

نگرانی‌های مربوط به حیات وحش فقط یکی دیگر از عواملی است که پرورش گوزن شمالی را بحث‌برانگیز می‌کند. «دوست دارید همه خرس‌ها ریشه‌کن شوند؟» می‌پرسم.

پیتر سرش را تکان می‌دهد. «فکر می‌کنم با فناوری مدرن می‌توانیم فقط خرس‌هایی را که به گوزن‌ها حمله می‌کنند، حذف کنیم.» اما در مورد گرگ‌ها، او قاطع است. «گرگ و گوزن شمالی نمی‌توانند در یک مکان زندگی کنند.» حیوان بیچاره گرگ.

Peter and his reindeer herd.
پیتر و گله گوزن‌های شمالی‌اش. عکس: کوین راشبی

سپس، در امتداد خط افق، ردیفی طولانی از گوزن‌های شمالی ظاهر می‌شود. خورشید سر برمی‌آورد و کمی گرما می‌بخشد و یکی از سگ‌ها به صندلی راننده موتور برفی می‌پرد. لحظه‌ای ارزشمند است و پیتر پاسخ می‌دهد. روی تکه‌ای خزه می‌غلتد و در حالی که آنجا دراز کشیده و به آسمان لبخند می‌زند، شروع به خواندن سرودی عجیب و یُدل‌وار می‌کند. این ذکر بداهه و تکرارشونده، یک «یویک» است؛ آوازی سنتی سامی.

الوین را ترک می‌کنیم و از فراز تپه‌ها می‌گذریم تا به کلبه چوبی ساده‌ای برسیم که پیتر از آنجا با دوربین دوچشمی اطراف را می‌کاود و در نهایت گوزن‌هایی را می‌بیند که به سمت ما می‌آیند. با این حال، برای توضیح موقعیت آن‌ها به من مشکل دارد. «به زبان سامی خیلی راحت‌تر است.» می‌خندد. «زبان ما برای این محیط ساخته شده. مثلاً چندین کلمه برای انواع مختلف مناطق بدون برف که پوشیده از خزه هستند داریم.»

حالا گله را می‌بینم که از شیبی پایین می‌رود. «در این فصل سال، گوزن‌ها میل به حرکت به سمت غرب پیدا می‌کنند.» پیتر به من می‌گوید. «این غریزه‌ای است برای اینکه بینی خود را به سمت باد بگیرند تا بهتر شکارچیان را بو بکشند.» کار چوپانان مبارزه با این غریزه می‌شود که شامل گذاشتن کیسه‌های غذا هم می‌شود، همان کاری که ما می‌کنیم.

The handmade knife and coffee cup of Peter, the writer’s guide
چاقوی دست‌ساز و فنجان قهوه پیتر، راهنمای نویسنده

وقتی گله غذا خورد، با موتورهای برفی به دره‌ای جنگلی پایین می‌رویم. مسیر به محوطه‌ای باز می‌رسد که چند کلبه چوبی قدیمی در آن قرار دارد. «زمانی مزرعه‌ای بود که زنی اداره می‌کرد و شوهرش او را رها کرده بود.» هلنا می‌گوید. «با این وجود، حتی وقتی او به پادشاه شکایت کرد، اجازه طلاق نداشت. آن دوران برای زنان سخت بود.»

داخل کلبه زیبای دست‌ساز، یک اجاق آشپزی قدیمی و باشکوه قرار دارد که آن را روشن می‌کنیم. با غروب آفتاب، سرما فرود می‌آید. هلنا قهوه‌ای دم می‌کند که بدون شکر و سیاه سرو می‌شود. با وجود پذیرش آسان وسایل رفاهی مدرن، چاقوها و فنجان‌های چوبی اشیای دست‌ساز ظریفی هستند که به وضوح بسیار ارزشمندند. پیتر تکه‌های پنیر و گوشت خشک‌شده گوزن شمالی را در قهوه‌اش می‌اندازد. «ما اینطوری انجامش می‌دهیم.» پنیری که در قهوه خوابانده شده، مزه خوبی دارد. قبل از قهوه چه می‌نوشیدند؟ هلنا به بیرون می‌دود و با مقداری گلسنگ برمی‌گردد که به عنوان چای دم می‌کند. بعد از چشیدنش، می‌توانم بفهمم چرا قهوه را پذیرفتند.

پیتر تکه‌های پنیر و گوشت خشک‌شده گوزن شمالی را در قهوه‌اش می‌اندازد. پنیری که در قهوه خوابانده شده، مزه خوبی دارد

بحثی طولانی و پرپیچ‌وخم درمی‌گیرد که با خوردن و آشامیدن همراه است. من مجذوب این واقعیت هستم که پیتر در یک چادر به دنیا آمده، اما حالا از پهپاد استفاده می‌کند. او بسیاری از روش‌های قدیمی که از بین رفته‌اند را به یاد می‌آورد. «پدربزرگم یک گوزن شمالی را با قطار به استکهلم می‌برد.» می‌گوید. «او بعد از اینکه دولت سیاست ریشه‌کن کردن پرورش گوزن شمالی را معکوس کرد، سال ۱۹۳۰ به این منطقه آمد. کل خانواده با اسکی آمدند و گله را می‌راندند و مدت‌ها اینجا در چادر زندگی کردند.»

در سال ۱۹۵۵، پدر پیتر به عنوان اسکی‌بازی بااستعداد شناخته شد. او که حتی یک شهر بزرگ هم ندیده بود، خود را در حال شرکت در دو المپیک زمستانی و سفر به ایتالیا و آمریکا یافت. با این حال، چنین تجربیاتی هرگز او را از کسب‌وکار اصلی زندگی منحرف نکرد: گوزن شمالی. همانطور که گوش می‌دهم، احساس می‌کنم که چگونه سال زندگی این خانواده هنوز هم توسط نیازهای تغییرناپذیر گله اداره می‌شود. «ما حتی یک گوزن شمالی خانگی داریم.» هلنا می‌گوید و توضیح می‌دهد که چگونه لوویس، یک گوساله یتیم، به عضوی ثابت از خانواده تبدیل شد.

پیتر و هلنا برای خواب به کلبه دیگری می‌روند و من تنها می‌مانم، تماشا می‌کنم که آتش کم‌فروغ می‌شود و به خرس‌هایی فکر می‌کنم که درباره‌شان گفتند، در غاری برفی در نیم مایلی آنجا به خواب زمستانی رفته‌اند.

The writer warms his hands on a fire outside a Sami herder’s tipi.
نویسنده بیرون از چادر یک چوپان سامی

 

روز بعد، می‌رویم تا برادر پیتر، توماس را ببینیم که از لوویس و یک گله کوچک از حیوانات نیمه‌اهلی مراقبت می‌کند که برای تشویق گله اصلی به کمتر از انسان ترسیدن استفاده می‌شوند. لوویس قطعاً نمی‌ترسد. او تندتند نزدیک می‌شود و بقیه هم به زودی دنبالش می‌آیند. با آن‌ها از میان جنگل قدم می‌زنیم، سپس نیمکت برفی حفر می‌کنیم و آتش روشن می‌کنیم، قهوه می‌نوشیم در حالی که گوزن‌ها به دنبال گلسنگ می‌گردند. تجربه‌ای به شدت ساده، اما عمیقاً لذت‌بخش است.

شب آخر من در یک چادر است، تنها در جنگل، پیچیده در دو کیسه خواب پر درون، با یک بخاری هیزمی که کنارم آرام وزوز می‌کند. درِ برزنتی را کمی باز می‌گذارم تا ستاره‌ها را تماشا کنم، اما خیلی زود به خوابی عمیق فرو می‌روم. در ساعات اولیه صبح از خواب بیدار می‌شوم، بخاری را دوباره پر از هیزم می‌کنم و برای یک دقیقه بیرون زیر معجزه ستاره‌ها می‌نشینم و احساس می‌کنم که امتیاز دیدن این نگاه اجمالی به زندگی مدرن و باستانی سامی را داشته‌ام.

این سفر توسط بازدید از دالارنا ارائه شد. حمل‌ونقل ریلی به مورا توسط اینترریل ارائه شد (پاس هفت روزه در یک ماه برای بزرگسالان ۳۳۹ پوند و برای افراد ۱۲ تا ۲۷ سال ۲۵۵ پوند)؛ سپس با اتوبوس به گرولشون. طیف وسیعی از تجربیات سامی را می‌توان از طریق رن‌بیتن رزرو کرد؛ اقامت در چادر سامی میوجیز، شامل شام، صبحانه و تمام تجهیزات، برای دو نفر ۴۷۵ پوند در شب است.

 

تبلیغات

مطالب مرتبط

کانادا، جهان از نگاه بنیامین مارکو

دوست دارم یک روزی یک بشقاب پرنده داشته باشم و شما مسافران آن بشقاب پرنده و من مهماندار شما باشم. به امید سرافراز بودن مردم سرزمینم در همه جای دنیا!

تعریف طبیعت‌ گردی

تعریف طبیعت گردی تعریف طبیعت گردی طبیعت گردی که در زبان انگلیسی به آن "Eco-tourism" یا "Ecological Tourism" نیز گفته می شود، یکی از شاخ...

سفر به آفریقا؛ ته دنیا

سفر برای من مانند جعبه مداد رنگی است که هر قاره و هر کشوری رنگ خاص خودش را در آن جعبه دارد. اما آفریقا پر رنگ ترین قاره در این جعبه رنگ ها است. تا حال...