سفر به دهکده اسباببازی آلمان؛ کارگاه واقعی بابانوئل
حس بدی دارم… بچهها را در خانه گذاشتهام و خودم در زایفن هستم، روستایی که به دهکده اسباببازی شهرت دارد و بهراستی سرزمینی شگفتانگیز برای کریسمس است. هر خیابان با نورهای چشمکزن فانوسی و شمعهای نرم روشن شده است. هزاران مجسمه چوبی ریز، قطارهای اسباببازی و حیوانات در ویترین مغازهها به نمایش گذاشته شده، هرمهای چوبی بلندتر از قاب درها و شخصیتهای رنگارنگ فندقشکن دیده میشود. الفهای قطب شمال را فراموش کنید، اینجا کارگاه واقعی بابانوئل است. برای صدها سال، در این روستا، تراشکاران و حکاکان چوب، اسباببازیهای کلاسیک کریسمسی ساخته و به سراسر جهان فروختهاند.
نزدیک مرز جمهوری چک، زایفن شاید در جهان آلمانیزبان به عنوان «خانه کریسمس» شناخته شده باشد، اما تاکنون عمدتاً از نگاه گردشگران فصلی انگلیسیزبان دور مانده است. این روستا در دل کوههای ارتس، حدود یک ساعت و نیم جنوب درسدن، پنهان شده و دسترسی به آن با وسایل نقلیه عمومی آسان نیست — نزدیکترین ایستگاه قطار در اولبرنهاو، تقریباً ۱۱ کیلومتر دورتر است. اتوبوس موجود است، اما ما ماشین اجارهای انتخاب میکنیم و راهی تپهها میشویم و روز پس از نخستین بارش برف سال میرسیم. جادهها به سرعت پاک شده، اما برف به شاخههای درختان کاج چسبیده است. نیمهنگام منتظریم فرزند گروفالو را ببینیم، اما فقط یک روباه به رنگ زنگار میبینیم که از میان دشتی تازه از برف میگذرد.
جنگلهای اطرافی که از میانشان رانندگی میکنیم، کلید بقای زایفن هستند. (تنها دلیل حضور ما در اینجا، اشاره یک جنگلبان دوستداشتنی آلمانی بود که گفت حتماً باید ببینیم.) کوههای ارتس — اِرتسگِبیرگه به آلمانی — به دلیل تاریخ غنی معدنکاری، در سال ۲۰۱۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدند. برای ۸۰۰ سال، این منطقه با استخراج فشرده نقره و قلع (و بعدها اورانیوم) شکل گرفت.
هر خیابان با نورهای فانوسی چشمکزن زنده است و هزاران اسباببازی چوبی ریز در ویترین مغازهها به نمایش گذاشته شده
زایفن در دهه ۱۳۰۰ میلادی درست زیر خط الراس کوه ساخته شد و با جنگلهای کاج، صنوبر و راش احاطه شده است. معدنکاری و جنگلداری دست در دست هم هستند. چوب برای ساخت تیرکهای حائل سقف معادن و ابزارسازی ضروری بود. بنابراین وقتی ذخایر قلع به پایان رسید و معدنچیان مجبور شدند راه جایگزینی برای امرار معاش پیدا کنند، چوب را از جنگلهای دم در خانه خود تأمین کردند، ماشینآلات خود را تغییر دادند و ابتدا کاسه و قاشق چوبی ساختند، قبل از آنکه به چیزی روی آورند که آنها را مشهور کرد — اسباببازی. یک صنعتگر، اسباببازیهایش را به یک بازار کریسمس نزدیک برد و با جیبهای پر از سکه بازگشت و بقیه، همانطور که میگویند، تاریخ است. خانوادهها در هر گوشه روستا شروع به ساختن حیوانات و مجسمههای کوچک در خانههای خود کردند و همه در تراشکاری و رنگآمیزی آنها مشارکت داشتند.
در شهری پر از نورهای چشمکزن و مغازههای گرم و دعوتکننده، دانستن اینکه از کجا شروع کنیم دشوار است، اما بازدید از موزه اسباببازی (ارْتسگِبیرگیشِس شپیلتسوگموزه، ۹ یورو) منطقی به نظر میرسد. این موزه از سال ۱۹۳۶ باز است و داستان سنتهای اسباببازیسازی زایفن را روایت میکند. تماشای فیلم کوتاه آن توصیه میشود، چون تنها اطلاعات ارائه شده به زبان انگلیسی است. با وجود مانع زبانی، ۵۰۰۰ اثر نمایشی — از فندقشکنها گرفته تا قطارهای اسباببازی، کشتی نوح تا حکاکیهای ریز روی جعبه کبریت (شامل «کوچکترین آشپزخانه جهان») — اگر به چنین چیزهایی علاقه داشته باشید، ساعتها شما را شگفتزده نگه میدارد. حتی اسباببازیهای چوبی سنتی وجود دارد که بچههای کوچک (یا بزرگ) میتوانند با آنها بازی کنند. زایفن تا به امروز سنت اسباببازیسازی خود را ادامه داده و حتی میزبان جشنواره سازنده اسباببازی اروپا در اوایل امسال بود.
برای تجربه اسباببازیسازی در عمل، به کارگاه زایفِنِر فولکسونست میرویم تا در جلسه تزئین اسباببازی که رزرو کردهایم شرکت کنیم. از میان مغازه عبور میکنیم، مجسمههای ریز و چرخهای شمعی متحرک توجه ما را جلب میکنند، سپس از گالری مشاهده تراشکاران و نقاشان اسباببازی میگذریم. نحوه تراش چوب در اینجا چیزی ویژه است. در دهه ۱۸۰۰، صنعتگران روشی به نام تراش حلقوی ابداع کردند که در آن یک دستگاه خراطی طراحیشده ویژه، یک تکه چوب را به شکل حلقه ضخیمی با شیار و فرورفتگی تبدیل میکند. وقتی آن را میبرند، شکل حیوان یا اسباببازی آشکار میشود. این امر تولید انبوه مجسمهها را ممکن کرد و به موفقیت اقتصادی زایفن در سراسر قرن نوزدهم کمک کرد. در حال حاضر، تنها چند نفر در جهان از این تکنیک استفاده میکنند.
برای تزئینات ما، من یک قارچ کریسمسی را برای رنگآمیزی انتخاب میکنم، همسرم یک اردک با شخصیت، به علاوه یک خانه جنگلی برای ساختن با بچهها به خانه میبریم. تزئینات کوچک ما از چوب درختان غان، راش، افرا و نمدار محلی ساخته شده است. کنار نقاشان حرفهای اسباببازی مینشینیم که در حال رنگآمیزی فندقشکن و آدمبرفی هستند و احساسی آرام و ذهنآگاه بر ما مستولی میشود.
یکی از تزئیناتی که من خصوصاً جذب آن شدم، طاق شمعی یا شویبوگِن است. این اشیای زیبای دستساز، تاریخ روستا را به تصویر میکشند، گاهی با کلیسای محلی در بالا و چهرههای معدنکار در حال کار در پایین. میراث در زایفن مهم است و وقتی هر سال فصل ظهور آغاز میشود، رژه معدنچیان با لباسهایی که ۴۰۰ سال پیش پوشیده میشد، برگزار میگردد.
بعد، با بستهبندی ایمن تزئیناتمان، در خیابانهای روستا قدم میزنیم و درمییابیم که هر مغازه سبک و شخصیت خاص خود را دارد. برخی اسباببازیسازان روی فندقشکن، برخی روی فرشتهها و برخی روی رایخِرمَنِر، مجسمههای بخورسوز تمرکز دارند. مغازههای صنعتگران مدرنتر، مانند وِنت و کون، با دکوراسیون داخلی شیک، جذاب به نظر میرسند، اگرچه برچسب قیمت اسباببازیها این را منعکس میکند. در واقع، حتی در سادهترین مکانها هم میتوان صدها یورو خرج کرد، با قیمت برخی هرمها بیش از ۲۰۰۰ یورو.
پس از صرف ناهار خوشمزه سوپ ترهفرنگی به نام هایدی (۷.۸۰ یورو) در هتل زایفِنِر هوف، به کلیسا میرویم که شکلی هشتضلعی غیرمعمول دارد و در بسیاری از طاقها و تزئیناتی که اینجا میفروشند به تصویر کشیده شده، و مدتی به نواختن ارگ گوش میدهیم.
همانطور که فصل کریسمس فرا میرسد، خورشید زود غروب میکند، بنابراین یک شات هَیسِ هولوندربِره، آلبالوی گرم سرو شده با ودکا و کمی خامه زده شده روی آن، برای گرم کردن خودمان امتحان میکنیم. سپس دو فنجان گلوواین قرمز برمیداریم و در مسیری به سمت تپه و سپس به مسیر تاریخی معدنچیان میرویم. برف این بالا لگد نخورده و زیر پایمان صدا میدهد در حالی که به سمت بینگه میرویم، که زمانی معدن روباز استخراج قلع بود و اکنون یک آمفیتئاتر برای جامعه است. نیمکتهای چوبی که به شکل نیمدایره چیده شدهاند سفید هستند و تنها صدایی که امروز میشنویم چکیدن برف در حال آب شدن است.
از پلهها بالاتر میرویم و به تپهای میرسیم که از مواد زائد باقیمانده از سالهای معدنکاری ساخته شده است. اکنون درختان غان در حال رشد هستند و ما به دره پایین نگاه میکنیم در حالی که چراغهای خانهها روشن میشوند.
قبل از آنکه دما بیشتر افت کند، از یک فروشنده خیابانی رُستبراتوُرشت (سوسیس کبابی) و یک گلوواین دیگر در بیرون از هتل اِربگِریشت بونتِس هاوس لذت میبریم. اکنون واقعاً سرد است. مغازهها در حال بسته شدن هستند و مسیرها در حال یخ زدن، بنابراین شروع به بازگشت به سمت تپه به سمت هتل خود میکنیم، هر چند دقیقه یک بار میایستیم تا به نورهای پایین نگاه کنیم. در پانوراما بِرگهوتل وِتینِر هُوه (اتاقها از ۷۹ یورو) از ما استقبال میشود، جایی که برای شب مستقر میشویم، کاملاً و واقعاً برای فصل کریسمس پیش رو آماده هستیم.
مطالب مرتبط
رویای قطب جنوب: تجربه شگفتانگیز یخچالهای یخی
خانمی که سال ها رویای سفر به جنوبگان را در سر داشت، بالاخره به این قاره یخ زده سفر کرد. او از شکوه کوه های یخی، عظمت طبیعت و حیات وحش بکر آن شگفت زده...
بهترین پیستهای یخ موقت بریتانیا را بشناسید
ده مکان برتر برای لذت بردن از اسکیت روی یخ در سراسر بریتانیا در فصل تعطیلات. از پیست های یخ شهری و ساحلی گرفته تا مکان های مرتفع، تجربه های متنوعی برا...
چطور شغل دولتی را رها کردم تا نویسنده سفر شوم؟
داستان زن سیاه پوستی که شغل ویراستاری خود را رها کرد تا به نویسنده کتاب های راهنمای سفر تبدیل شود. او از چالش های سفر به عنوان زن رنگین پوست و واقعیت...