محمد اسماعیل ارجمندی (ماهنامه سفرنویسان )
چغازنبیل؛ انزوای یک شکوه جهانی در برهوت اعتبار
یادداشت ویژه مدیرمسئول «سفرنویسان» خطاب به سیاستگذاران کلان وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی
زیگورات چغازنبیل (دور-اونتاش) تنها یک بنای خشتی عظیم در جغرافیای خوزستان نیست؛ این اثر، نخستین امضای تمدنی ایران در کنوانسیون ۱۹۷۲ یونسکو است. اما بازدید میدانی و تخصصی نشان میدهد که این «نگین میراث جهانی»، امروز درگیر یک فرسایش سیستماتیک ناشی از «نسیان مدیریتی» شده است. ما با محوطهای روبرو هستیم که وسعت عرصه و حریم آن به رقم حیرتانگیز ۴۵۰ هزار هکتار میرسد، اما مدیریت آن با ابزارهایی متعلق به دههها پیش انجام میشود. چغازنبیل امروز، قربانی نگاهی است که میراث جهانی را یک «هزینه سربار» میبیند، نه یک «سرمایه استراتژیک».
خطاب به وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی
جناب آقای وزیر، جنابعالی بهخوبی واقفید که کرسی مدیریت در نظام جمهوری اسلامی، امانتی است که سنگینی آن با عیار میراثی چون چغازنبیل سنجیده میشود. این سازه ۳۵۰۰ ساله، فراتر از یک سایت باستانشناسی، شناسنامه هویت ملی و سند مشروعیت فرهنگی ما در مجامع بینالمللی است. با این حال، آنچه امروز در قامت مدیریت این پایگاه جهانی مشاهده میشود، نه در شأن تاریخ ایران است و نه با شعارهای توسعهگرایانه دولت محترم همخوانی دارد؛ لذا این یادداشت، نه یک گلایه گذرا، بلکه هشداری تخصصی از سوی نگاه رسانهای گردشگری است.
رویکرد حاکم بر وزارتخانه، در مواجهه با چغازنبیل در دپلت قبلی از نگاه «سرمایهمحور» به نگاه «هزینهای» تقلیل یافته است. وقتی به این اثر جهانی صرفاً به عنوان یک بنای نیازمند مرمت حداقلی نگریسته شود، زنجیره ارزش گردشگری عملاً قطع میگردد. نقد اساسی ما به فقدان یک نقشه راه عملیاتی است که بتواند میان «حفاظت صلب» و «توسعه نرمافزاری» توازن برقرار کند؛ خلأیی که باعث شده این شکوه جهانی در انزوایی ناخواسته، شاهد تحلیل رفتن تدریجی اعتبار و کالبد خود باشد.
انتظار میرود در دوره مسئولیت شما، چغازنبیل از پیوستهای بودجهای استانی رها شده و به تراز واقعی خود در دیپلماسی فرهنگی بازگردد. ما نیازمند یک انقلاب در تخصیص منابع و تغییر نگرش از «مدیریت واکنشی» به «مدیریت پیشدستانه» هستیم. اجازه ندهید در پایان این دوران، آیندگان از ما به عنوان نسلی یاد کنند که در برابر فرسایش سیستماتیک بزرگترین اثر خشتی جهان سکوت کرد. چغازنبیل نیازمند ارادهای سیاسی برای تخصیص اعتبارات توسعهای است تا دوباره به کانون تپنده توریسم بینالمللی ایران بدل شود.
لکنت در میزبانی؛ وقتی زیرساختها، گردشگر را طرد میکنند
در ادبیات نوین گردشگری، «تجربه بازدیدکننده» (Visitor Experience) رکن اصلی پایداری یک مقصد است. در چغازنبیل، این تجربه به دلیل فقر مطلق خدمات رفاهی، به یک خاطره منفی بدل میشود. در دمای طاقتفرسای خوزستان که گاه از ۵۰ درجه سانتیگراد فراتر میرود، فقدان «سایهبانهای هوشمند» و سازگار با هویت بصری اثر، نه تنها سلامت گردشگر را تهدید میکند، بلکه زمان ماندگاری در سایت را به حداقل ممکن رسانده است. گردشگری که نتواند بیش از ۲۰ دقیقه در محوطه دوام بیاورد، عملاً فرصتی برای درک شکوه معماری چغازنبیل نخواهد داشت.
علاوه بر این، فقدان بوفههای خدماتی با استانداردهای بهداشتی و بینالمللی، نبود سرویسهای بهداشتی در تراز یک سایت یونسکو و بیتوجهی به ایجاد فضاهای استراحت، عملاً زنجیره خدمات را قطع کرده است. نبود سیستم دفع پسماند مکانیزه و سطلهای زباله استاندارد در حریم محوطه، سیمای این اثر جهانی را مخدوش کرده است. چگونه میتوان دم از جذب گردشگر خارجی زد، در حالی که ابتداییترین نیازهای فیزیولوژیک بازدیدکننده در محوطه بازدید بیپاسخ میماند؟
این کمبودها ناشی از نبود بودجه نیست، بلکه ناشی از عدم تخصیص «بودجه توسعه گردشگری» است. متولیان امر سالهاست که تنها به بودجههای قطرهچکانی «حفاظت مرمتی» بسنده کردهاند و سهم «توسعه زیرساخت گردشگری» در این میان عملاً گم شده است. مرمت به تنهایی نمیتواند یک سایت را زنده نگه دارد؛ زنده ماندن یک محوطه باستانی در گرو حضور جریان سیال جمعیت و گردشگرانی است که با رضایت خاطر، مبلغ فرهنگ ایران در جهان باشند.
در حقیقت، زیرساختهای فعلی چغازنبیل نه تنها مشوق نیستند، بلکه به شکلی ناخودآگاه نقش «طردکننده» را ایفا میکنند. وقتی یک تور اپراتور بینالمللی با فقدان امکانات اولیه در چنین سایت عظیمی مواجه میشود، ترجیح میدهد این مقصد را از پکیجهای خود حذف یا زمان آن را به شدت محدود کند. این رویکرد انقباضی در توسعه زیرساخت، ضربهای مهلک به اقتصاد گردشگری منطقه وارد کرده و باعث شده تا پتانسیلهای بینظیر این اثر ملی در نطفه خفه شود.
ظرفیتهای بر باد رفته؛ از اقتصاد ملی تا اشتغال محلی
چغازنبیل پتانسیل تبدیل شدن به قطب گردشگری باستانشناسی (Archaeotourism) در غرب آسیا را دارد. طبق استانداردهای یونسکو، سایتهایی با این تراز جهانی باید سالانه پذیرای صدها هزار گردشگر باشند. آمار ۴۰۰۰ توریست خارجی در سال گذشته و سقوط آن به ۷۰۰ نفر در سال جاری، زنگ خطری جدی است که نشاندهنده سقوط آزاد برندینگ این منطقه است. این ریزش آماری نه تنها یک شکست مدیریتی، بلکه یک خسارت اقتصادی کلان برای ارزآوری ملی محسوب میشود.
هر توریست خارجی در این منطقه میتواند زنجیرهای از اشتغال مستقیم و غیرمستقیم را در روستاهای اطراف (نظیر روستای هدف گردشگری مجاور) فعال کند. از صنایعدستی گرفته تا اقامتگاههای بومگردی و ترانسفر محلی، همگی وابسته به رونق چغازنبیل هستند. وقتی سایت جهانی تضعیف شود، معیشت جوامع محلی نیز به مخاطره میافتد و این امر منجر به کاهش حساسیت بومیان نسبت به حفاظت از اثر میگردد؛ رابطهای معکوس که امنیت پایدار محوطه را نیز تهدید میکند.
عدم تخصیص بودجه برای «توسعه گردشگری» و تمرکز صرف بر هزینههای جاری میراثی، باعث شده است که جوامع محلی، سودمندی چغازنبیل را در زندگی خود حس نکنند. حقیقت تلخ این است که وزارتخانه، گردشگریِ چغازنبیل را به حال خود رها کرده و هیچ پکیج سرمایهگذاری جذابی برای بخش خصوصی جهت ایجاد مجتمعهای رفاهی در حریم مجاز این اثر تعریف نکرده است. بخش خصوصی زمانی وارد میدان میشود که دولت «امنیت سرمایهگذاری» و «زیرساختهای مادر» را تضمین کند.
اگر نیمی از ظرفیتهای بالقوه این منطقه فعال شود، شاهد ایجاد هزاران فرصت شغلی در حوزههای راهنمایی تخصصی و خدمات گردشگری خواهیم بود. اما در حال حاضر، چغازنبیل به جای آنکه موتور محرک اقتصاد خوزستان باشد، به جزیرهای منزوی تبدیل شده که تنها هزینههای نگهداری را به دوش دولت تحمیل میکند. برای خروج از این وضعیت، باید از نگاه معیشتی به میراث فرهنگی عبور کرد و به سمت «اقتصاد میراثمحور» حرکت کرد که در آن، حفظ اثر با سودآوری جامعه محلی گره بخورد.
۴۵۰ هکتار در تسخیر ۵ نفر؛ فاجعه در حوزه نیروی انسانی
یکی از تکاندهندهترین واقعیتهای چغازنبیل، نسبت «وسعت محوطه به نیروی انسانی» است. مدیریت عرصهای به وسعت ۴۵۰ هکتار که شامل سایت اصلی، حریمهای حفاظتی و مناطق باستانی اقماری است، تنها توسط ۵ نفر نیروی خدماتی و ۲ نفر نیروی حفاظتی انجام میشود. این آمار به معنای واقعی کلمه یک فاجعه امنیتی و مدیریتی است. چگونه میتوان انتظار داشت که ۵ نفر، مسئولیت نظافت و خدمات را بر عهده داشته باشند و ۲ نفر هم وظیفه خطیر حفاظت از شناسنامه ۳۵۰۰ ساله یک ملت را؟
طبق پروتکلهای حفاظت بینالمللی، برای چنین سطحی از آثار خشتی و پراکندگی سایت، حداقل به یک تیم ۵۰ تا ۸۰ نفره از یگان حفاظت، کارشناسان مرمت و نیروهای خدماتی نیاز است. خلاء نیروی انسانی، راه را برای «حفاریهای غیرمجاز» هموار کرده است. گزارشهای جسته و گریخته از حفاری در مناطق دورتر حریم، نشاندهنده دستدرازی سوداگران به لایههای تاریخ است که به دلیل نبود گشتهای موتوری و سیستمهای پایش تصویری (CCTV)، امکان بازدارندگی از آنها وجود ندارد.
در شرایطی که تکنولوژیهای نوین مانند پهپادهای نظارتی و سنسورهای حرکتی در جهان برای حفاظت از سایتهای گسترده به کار گرفته میشوند، چغازنبیل هنوز درگیر تامین حقوق اولیه همین ۷ نفر است. این نابرابری میان «وسعت مسئولیت» و «توان لجستیکی»، فشار مضاعفی را بر کارکنان فعلی وارد کرده و کیفیت حفاظت را به شدت تنزل داده است. وزارتخانه باید پاسخ دهد که با کدام منطق مدیریتی، حفاظت از چنین حریم گستردهای را به دست تیمی سپرده که حتی برای پوشش یکصدم محوطه نیز کافی نیستند؟
علاوه بر کمبود تعداد، موضوع «آموزش تخصصی» نیز مغفول مانده است. نیروهای حفاظتی در چنین سایتهایی باید دورههای ویژهای در حوزه باستانشناسی و برخورد با گردشگر را بگذرانند. وقتی تعداد نیروها تا این حد ناچیز است، عملاً فرصتی برای آموزش و ارتقای سطح تخصصی باقی نمیماند. نتیجه این وضعیت، کاهش ضریب امنیت اثر در برابر عوامل انسانی و طبیعی است که میتواند در درازمدت، آسیبهای جبرانناپذیری به لایههای باستانی چغازنبیل وارد کند.
نسیان علمی؛ زیگورات «نوده» و بودجههای مفقود کاوش
در نزدیکی زیگورات فعلی، منطقه «نوده» قرار دارد که به اعتقاد بسیاری از باستانشناسان، قرینه چغازنبیل و کلید حل معماهای تمدن این منطقه است. اما سالهاست که کلنگ کاوش در این منطقه به دلیل «نبود بودجه» بر زمین نخورده است. نسیان علمی در این حوزه باعث شده تا نه تنها دانش ما از این دوره تاریخی متوقف شود، بلکه فرصت ثبت یک اثر جهانی جدید و ارتقای جایگاه ایران در یونسکو نیز از دست برود. کاوشهای باستانشناسی، قلب تپنده تولید محتوا برای جذب گردشگر علمی هستند.
عدم تخصیص ردیف مستقل برای «کاوشهای باستانشناسی» باعث شده تا سایت نوده به جای آنکه به یک مقصد جدید گردشگری تبدیل شود، در زیر خروارها خاک به دست فراموشی سپرده شود. باید تفکیکی قاطع بین «بودجه حفظ آثار» و «بودجه کاوش» صورت گیرد. بودجه فعلی حتی کفاف کاهگل کردن دیوارههای در حال ریزش را نمیدهد، چه رسد به پروژههای کاوش در ابعاد ملی. این رکود علمی، منجر به مهاجرت نخبگان باستانشناسی از منطقه و از دست رفتن فرصتهای مطالعاتی بینالمللی شده است.
طبق پیشبینی کارشناسان، احیای سایت نوده و توسعه زیرساختی کل منطقه به سالیانه ۱۵۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد تا در یک برنامه ۵ ساله، چغازنبیل به تراز واقعی خود برسد. اما آنچه امروز تخصیص مییابد، حتی با بودجه نگهداری یک پارک معمولی در پایتخت نیز قابل مقایسه نیست. این کمتوجهی مالی به پروژههای تحقیقاتی، نشاندهنده آن است که پژوهش در اولویتهای دستچندم وزارتخانه قرار دارد، در حالی که کاوشهای جدید میتواند «خبرساز» شده و موج جدیدی از توریستهای تخصصی را به خوزستان بکشاند.
توقف کاوشها در نوده، یعنی توقف فهم ما از ساختار شهری تمدن ایلام. چغازنبیل بدون درک محیط پیرامونی و شهرهای اقماریاش، همچون کتابی است که تنها جلد آن خوانده شده است. وزارتخانه باید با برقراری تفاهمنامههای بینالمللی و جذب بودجههای پژوهشی خارجی، قفل کاوش در این منطقه را بشکند. تداوم وضعیت فعلی نه تنها نسیان علمی را به دنبال دارد، بلکه باعث میشود لایههای باستانی نوده پیش از آنکه توسط باستانشناسان بررسی شوند، در اثر عوامل طبیعی و فرسایش از بین بروند.
نقد ساختاری بر وزارتخانه؛ ضرورت عبور از نگاه استانی
بزرگترین نقد وارد بر وزارت میراث فرهنگی در دولتهای اخیر، «استانی دیدنِ آثار جهانی» است. چغازنبیل اعتبار ملی و تعهد بینالمللی ایران است؛ سپردن بودجه آن به پیچ و خمهای توزیع اعتبارات در شورای برنامهریزی استان خوزستان، سمی مهلک است. وقتی بودجه چغازنبیل در ردیف پروژههای استانی قرار میگیرد، در رقابت با پروژههای راهسازی، سدسازی و خدماتیِ خرد استان، همواره به حاشیه میرود و به عنوان یک اولویت ثانویه دیده میشود.
وزارتخانه باید توضیح دهد که چرا پس از گذشت دههها، هنوز چغازنبیل دارای یک «ردیف بودجه ملی و مستقل» نیست که مستقیماً توسط مدیر پایگاه جهانی و تحت نظارت ستاد مدیریت شود؟ نگاه فعلی به چغازنبیل، نگاهی «واکنشی» است؛ یعنی تا زمانی که بحرانی رخ ندهد یا بخشی از دیوار تخریب نشود، بودجهای تخصیص نمییابد. در حالی که مدیریت میراث جهانی نیازمند نگاه «پیشدستانه» و توسعهگراست که در آن بودجه برای پیشگیری و توسعه هزینه شود، نه صرفاً برای وصله و پینه کردن تخریبها.
این بیتوجهی ساختاری، نه تنها میراث ما را تهدید میکند، بلکه اعتبار امضای ایران پای کنوانسیونهای بینالمللی را نیز زیر سوال برده است. چغازنبیل یک واحد مدیریتی مستقل در مقیاس جهانی است و باید به عنوان یک «مگا پروژه ملی» با آن برخورد شود. ساختار فعلی که در آن مدیر پایگاه باید برای کوچکترین اعتبارات در راهروهای ادارات کل استانی چانه بزند، تضعیفکننده جایگاه حاکمیتی میراث فرهنگی است و مانع از اجرای برنامههای بلندمدت توسعه میگردد.
برای گذار از این وضعیت، اصلاح ساختار بودجهریزی یک ضرورت گریزناپذیر است. تا زمانی که چغازنبیل از چنبره بروکراسی استانی رها نشود، هیچ برنامه توسعهای به سرانجام نخواهد رسید. وزارتخانه باید به سمت مدل «مدیریت هیئت امنایی» با ردیف بودجه اختصاصی در قانون بودجه کل کشور حرکت کند. تنها در این صورت است که میتوان از این اثر جهانی انتظار داشت که نقش خود را در توسعه پایدار ملی ایفا کند و از وضعیت فعلی که شبیه به یک اداره کوچک در حاشیه است، خارج شود.
پارادوکس ثروت و رهاشدگی؛ سهم ناچیز چغازنبیل از سفره نفت
زیگورات چغازنبیل در جغرافیایی ایستاده است که قلب تپنده اقتصاد ایران و منبع اصلی تأمین بودجههای کلان کشور از طریق استخراج طلای سیاه محسوب میشود. اما تلخترین پارادوکس ممکن اینجاست که در چند کیلومتریِ دکلهای عظیم نفتی و تأسیساتی که ثروت ملی را رقم میزنند، نخستین اثر ثبت جهانی ایران برای تأمین ابتداییترین هزینههای حفاظتی، روشنایی و خدماتی خود در بنبست مالی قرار دارد. این همجواریِ «ثروت بیکران نفت» و «رهاشدگی مطلق زیرساختیِ میراث»، نشاندهنده یک گسست راهبردی در تعریف اولویتهای ملی است؛ گویی چغازنبیل نه یک گنجینه تمدنی، بلکه وصلهای ناهمگون در نقشه صنعتی خوزستان پنداشته شده است.
در تمامی کشورهای صاحب تمدن و منابع زیرزمینی، شرکتهای بزرگ نفتی و معدنی به عنوان بخشی از «مسئولیت اجتماعی» (CSR)، متولیان اصلی صیانت از میراث فرهنگی پیرامون حوزههای عملیاتی خود هستند. اما در خوزستان، نگاه صنعت نفت به محوطههای باستانی عمدتاً نگاهی «توسعهگریز» بوده است که میراث را سدی در برابر اکتشاف و استخراج میبیند. فقدان یک مکانیسم قانونی برای تخصیص درصدی ثابت از درآمدهای نفتی منطقه یا بودجههای مسئولیت اجتماعی به «مثلث طلایی میراث جهانی خوزستان» (چغازنبیل، شوش و شوشتر)، باعث شده تا این بنای عظیم خشتی زیر بار سنگین بیتوجهی صنایع مادر، خرد و فرسوده شود.
وزارت میراث فرهنگی باید پاسخ دهد که چرا تاکنون نتوانسته است با برقراری یک دیپلماسی بیندستگاهی قوی، صنعت نفت را به «شریک راهبردی» حفاظت از چغازنبیل تبدیل کند؟ حقالارضِ صنعتی که از دل این خاک ثروت میکاود، باید صرفِ نگاهبانی از شناسنامهای شود که روی همین خاک قد برافراشته است. چغازنبیل امروز قربانی این نابرابری شده است؛ اثری که بر روی دریایی از ثروت نشسته، اما برای بقای خود نیازمند بودجههای قطرهچکانی است که حتی کفاف حقوق یگان حفاظت ناچیزش را هم نمیدهد. عبور از این بحران، نیازمند الزام قانونی شرکتهای نفتی به سرمایهگذاری در توسعه زیرساختهای گردشگری و حفاظتی این سایت جهانی است
راهکارهای استراتژیک برای عبور از بحران
ما در رسانه «سفرنویسان» بر این باوریم که نقد بدون راهکار، تنها سیاهنمایی است. لذا موارد زیر را به عنوان مطالبات جدی بخش خصوصی و متخصصان مطرح میکنیم:
• تمرکززدایی بودجهای: ایجاد ردیف اعتباری ملی و پایدار برای «مجتمع میراث جهانی چغازنبیل-هفتتپه» به صورت مستقیم در بودجه سالانه کشور، خارج از بوروکراسی استانی.
• تشکیل کنسرسیوم «نفت و میراث»: الزام وزارت نفت به تخصیص حداقل یک درصد از اعتبارات مسئولیت اجتماعی شرکتهای تابعه در خوزستان برای توسعه زیرساختهای گردشگری و حفاظتی چغازنبیل در قالب یک تفاهمنامه سهجانبه پایدار.
• فراخوان جذب سرمایهگذاری رفاهی: تعریف بستههای مشوق و سودآور برای بخش خصوصی جهت احداث مراکز خدماتی، سایهبانهای پیشرفته با معماری اکولوژیک و بوفههای گردشگری در فاصله استاندارد از اثر.
• تأسیس یگان ویژه حفاظت پایگاه جهانی: جذب و آموزش حداقل ۴۰ نیروی جدید از میان بومیان منطقه (با هدف ایجاد اشتغال محلی) جهت حراست هوشمند از ۴۵۰ هکتار عرصه و حریم.
• کریدور گردشگری خوزستان: تدوین سند جامع توسعه گردشگری منطقه با محوریت مثلث چغازنبیل، سوسا و شوشتر جهت یکپارچهسازی خدمات و افزایش نرخ ماندگاری گردشگر.
• دیپلماسی علمی و کاوش: دعوت از هیئتهای باستانشناسی بینالمللی برای تامین مالی و فنی کاوشهای منطقه «نوده» تحت نظارت مستقیم پژوهشگاه میراث فرهنگی.
•
جناب آقای وزیر؛ صندلی مدیریت میگذرد، اما خشتهای چغازنبیل شهادت خواهند داد که در دوران مسئولیت ما، آیا باری از دوش این شکوه جهانی برداشته شد یا بر اثر بیتوجهی، لایهای دیگر از تاریخ زیر پای بیتدبیری فرو ریخت. چغازنبیل منتظر یک تصمیم شجاعانه برای تخصیص اعتبارات توسعهای است، نه وعدههای حفاظتی تکراری.
مطالب مرتبط
سند جامع صنایعدستی تصویب شد: تضمین رشد ۸درصد و صادرات
کمیسیون دولت سند جامع صنایع دستی را تصویب کرد. این سند با هدف مدیریت زنجیره تولید و تقویت صادرات، رشد سالانه ۸ درصدی صنایع دستی ایران را تضمین می کند.
هدفگذاری جذب ۵۰۰ هزار گردشگر ارمنستانی تا دو سال آینده
پنجمین نشست کمیته فنی گردشگری ایران و ارمنستان در یرِوَان برگزار شد؛ هدف گذاری جذب ۵۰۰ هزار گردشگر ارمنستانی تا دو سال آینده، تشکیل کارگروه گردشگری مر...
همکاری راهبردی وزارت علوم و میراثفرهنگی برای توسعه گردشگری علمی
امضای این تفاهم نامه میان وزارت میراث فرهنگی و وزارت علوم، گامی مهم در راستای توسعه پژوهش های علمی در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری محسوب می شود